رئیس جمهور روسیه قبل از پوتین: تاریخچه روسای جمهور

ولادیمیر پوتین از زمان به قدرت رسیدن در سال ۱۹۹۹ به عنوان یکی از تأثیرگذارترین رهبران روسیه شناخته میشود، اما پیش از او، این کشور شاهد دورههای مختلفی از رهبری بود که هر یک نقشی کلیدی در شکلگیری فدراسیون روسیه مدرن ایفا کردند. برای درک کامل تاریخچه روسای جمهور روسیه قبل از پوتین، باید به دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ نگاه کنیم، زمانی که این کشور برای اولین بار در تاریخ معاصر خود، نظام ریاستجمهوری را به عنوان بخشی از ساختار حکومتی پذیرفت.
در این مقاله، به بررسی دقیق روسای جمهور روسیه قبل از پوتین، یعنی بوریس یلتسین و زمینههای تاریخی مرتبط با آنها، خواهیم پرداخت و جزئیاتی را ارائه میدهیم که کمتر در مقالات دیگر به آنها توجه شده است.
زمینه تاریخی: از امپراتوری تا جمهوری
پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه به عنوان بخشی از این اتحادیه تحت رهبری یک نظام کمونیستی اداره میشد که در آن هیچ منصب رسمی به نام “رئیسجمهور” وجود نداشت. قدرت در دست حزب کمونیست و دبیرکل آن بود و افرادی مانند ولادیمیر لنین، ژوزف استالین و میخائیل گورباچف به عنوان رهبران اصلی شناخته میشدند. اما با اصلاحات گورباچف در اواخر دهه ۱۹۸۰، که با نامهای “پرسترویکا” (بازسازی) و “گلاسنوست” (شفافیت) شناخته میشوند، تغییرات عمیقی در ساختار سیاسی شوروی رخ داد. این اصلاحات به تضعیف حزب کمونیست و در نهایت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۹۱ منجر شد.
در این میان، جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه (RSFSR)، که بزرگترین جمهوری در اتحاد جماهیر شوروی بود، به دنبال استقلال و هویت سیاسی جدید خود بود. در سال ۱۹۹۰، منصب ریاستجمهوری برای این جمهوری ایجاد شد و در سال ۱۹۹۱، با برگزاری اولین انتخابات مستقیم، بوریس یلتسین به عنوان اولین رئیسجمهور منتخب مردم انتخاب شد. این رویداد نقطه عطفی در تاریخ روسیه بود، زیرا برای اولین بار، مردم به طور مستقیم در انتخاب رهبر خود مشارکت داشتند.
بوریس یلتسین: اولین رئیسجمهور فدراسیون روسیه
بوریس نیکولایویچ یلتسین (Boris Nikolayevich Yeltsin) در تاریخ ۱ فوریه ۱۹۳۱ در روستای بوتکا، در منطقه سوردلوفسک اتحاد جماهیر شوروی، به دنیا آمد. او در خانوادهای ساده و کارگری بزرگ شد و تحصیلات خود را در رشته مهندسی عمران در دانشگاه پلیتکنیک اورال به پایان رساند. یلتسین پیش از ورود به سیاست، سالها در بخش ساختوساز کار کرد و به تدریج در ساختار حزب کمونیست رشد کرد. در دهه ۱۹۸۰، او به عنوان یکی از اعضای ارشد حزب در مسکو شناخته میشد، اما دیدگاههای اصلاحطلبانهاش او را در تقابل با رهبران محافظهکار حزب قرار داد.
صعود به قدرت
یلتسین در سال ۱۹۸۷ پس از انتقاد علنی از کندی اصلاحات گورباچف از حزب کمونیست اخراج شد، اما این اتفاق به جای نابودی سیاسی او، به محبوبیتش افزود. او در سال ۱۹۹۰ به عنوان رئیس پارلمان RSFSR انتخاب شد و در ۱۲ ژوئن ۱۹۹۱، در اولین انتخابات ریاستجمهوری این جمهوری، با کسب ۵۷ درصد آرا به پیروزی رسید. این انتخابات نه تنها او را به اولین رئیسجمهور منتخب مردم در تاریخ روسیه تبدیل کرد، بلکه نشاندهنده تمایل مردم به تغییرات اساسی بود.
نقش در فروپاشی شوروی
در زندگینامه افراد مشهور روسیه آمده است که یکی از مهمترین لحظات دوران رهبری یلتسین در اوت ۱۹۹۱ رخ داد، زمانی که گروهی از مقامات ارشد حزب کمونیست در کودتایی علیه گورباچف تلاش کردند تا قدرت را بازپس گیرند. یلتسین با ایستادگی در برابر کودتاچیان و سخنرانی معروفش از بالای یک تانک در مقابل پارلمان روسیه (که به “خانه سفید” معروف بود)، به نماد مقاومت تبدیل شد. این اقدام او نه تنها کودتا را ناکام گذاشت، بلکه به تسریع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر شد. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف از سمت خود استعفا داد و فدراسیون روسیه به عنوان جانشین قانونی RSFSR اعلام موجودیت کرد.
دوران ریاستجمهوری (۱۹۹۱-۱۹۹۹)
یلتسین پس از استقلال روسیه، به عنوان اولین رئیسجمهور فدراسیون روسیه تا ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹ در قدرت باقی ماند. دوران او با چالشهای عظیمی همراه بود که هر یک تأثیرات عمیقی بر کشور گذاشت:
اصلاحات اقتصادی و شوکدرمانی:
یلتسین با هدف انتقال از اقتصاد计划ریزیشده شوروی به اقتصاد بازار آزاد، برنامهای به نام “شوکدرمانی” را اجرا کرد. این برنامه شامل آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی گسترده و کاهش یارانههای دولتی بود. اگرچه این سیاستها در بلندمدت به ایجاد اقتصاد بازار کمک کرد، اما در کوتاهمدت به تورم شدید، بیکاری گسترده و فقر منجر شد. در سال ۱۹۹۳، ارزش روبل به شدت کاهش یافت و بسیاری از مردم پسانداز خود را از دست دادند.
بحران قانون اساسی ۱۹۹۳:
اختلافات میان یلتسین و پارلمان روسیه (دوما) که هنوز تحت نفوذ کمونیستها و محافظهکاران بود، در اکتبر ۱۹۹۳ به اوج خود رسید. یلتسین دستور انحلال پارلمان را داد، اما نمایندگان از پذیرش آن سر باز زدند. این تنش به درگیری مسلحانه در مسکو منجر شد که طی آن یلتسین دستور شلیک به ساختمان پارلمان را صادر کرد. این واقعه بیش از ۱۰۰ کشته بر جای گذاشت و به تصویب قانون اساسی جدید در دسامبر ۱۹۹۳ منجر شد که قدرت رئیسجمهور را به طور قابلتوجهی افزایش داد.
جنگ اول چچن (۱۹۹۴-۱۹۹۶):
یکی از بحثبرانگیزترین تصمیمات یلتسین، آغاز جنگ با جمهوری چچن بود که خواستار استقلال شده بود. این درگیری که با هدف حفظ تمامیت ارضی روسیه شروع شد، به جنگی خونین و پرهزینه تبدیل شد. ارتش روسیه در ابتدا شکستهای سختی متحمل شد و در نهایت در سال ۱۹۹۶ با امضای توافق صلح، چچن خودمختاری نسبی به دست آورد. این جنگ محبوبیت یلتسین را به شدت کاهش داد.
انتخابات ۱۹۹۶ و مشکلات سلامتی:
با وجود محبوبیت پایین، یلتسین در انتخابات ۱۹۹۶ با حمایت مالی الیگارشها (ثروتمندان نوظهور) و رسانهها، توانست رقیب کمونیست خود، گنادی زیوگانف، را شکست دهد. اما سلامتی او در این دوره رو به وخامت گذاشت و چندین حمله قلبی، تواناییاش برای اداره کشور را محدود کرد.
بحران مالی ۱۹۹۸:
در اوت ۱۹۹۸، روسیه با یک بحران مالی بزرگ مواجه شد که نتیجه سقوط ارزش روبل، بدهیهای خارجی و ناتوانی دولت در پرداخت تعهداتش بود. این بحران به ورشکستگی بسیاری از بانکها و شرکتها منجر شد و بار دیگر اعتماد عمومی به یلتسین را تضعیف کرد.
استعفای ناگهانی و انتقال قدرت
در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹، یلتسین در یک سخنرانی تلویزیونی غیرمنتظره اعلام کرد که از سمت خود استعفا میدهد و ولادیمیر پوتین، نخستوزیر وقت، را به عنوان رئیسجمهور موقت منصوب کرد. او در این سخنرانی از مردم عذرخواهی کرد و گفت: “میخواهم از شما به خاطر آنچه که نتوانستم انجام دهم، معذرت بخواهم.” این لحظه نه تنها پایان دوران یلتسین، بلکه آغاز عصر پوتین بود که تا امروز ادامه دارد.
مقایسه یلتسین با پوتین
یلتسین و پوتین دو سبک کاملاً متفاوت از رهبری را نشان میدهند. یلتسین دورهای از هرجومرج، اصلاحات جسورانه و دموکراسی شکننده را نمایندگی میکند، در حالی که پوتین بر ثبات، اقتدارگرایی و بازسازی قدرت مرکزی تأکید دارد. یلتسین به دلیل نقشش در فروپاشی شوروی و ایجاد دموکراسی در روسیه ستایش میشود، اما ناکامیهای اقتصادی و سیاسیاش او را به چهرهای منفور در میان بسیاری از روسها تبدیل کرد. در مقابل، پوتین با بهرهگیری از نارضایتی عمومی از دوران یلتسین، توانست تصویر یک رهبر قاطع و ناجی را برای خود بسازد.
تأثیرات بلندمدت یلتسین
دوران یلتسین پایههای فدراسیون روسیه مدرن را شکل داد. قانون اساسی ۱۹۹۳ که او به تصویب رساند، همچنان ساختار سیاسی کشور را تعیین میکند. خصوصیسازی گسترده، هرچند با فساد همراه بود، اقتصاد بازار را در روسیه نهادینه کرد. با این حال، ضعف او در مدیریت بحرانها و وابستگیاش به الیگارشها، زمینه را برای ظهور یک دولت متمرکز تحت رهبری پوتین فراهم کرد.
بوریس یلتسین به عنوان تنها رئیسجمهور روسیه قبل از پوتین در دوران پساشوروی، شخصیتی پیچیده و چندوجهی بود. او رهبری بود که کشورش را از یک نظام بسته به سوی جهانی جدید هدایت کرد، اما این مسیر پر از ناهمواریهایی بود که تأثیراتش تا دههها پس از او باقی ماند. دوران او، با همه فراز و نشیبهایش، نقطه شروع تاریخ معاصر فدراسیون روسیه است و بدون درک آن، نمیتوان داستان پوتین و روسیه امروز را به طور کامل فهمید.
نکات، ترفندها و توضیحات
خب، حالا که بحث رسمی تموم شد، بیایم یه کم خودمونیتر بشیم و چند تا نکته باحال و کاربردی رو مرور کنیم:
- چرا یلتسین اینقدر مهم بود؟ ببین، یلتسین مثل یه راننده بود که یه ماشین خراب (شوروی) رو گرفت و سعی کرد درستش کنه، ولی وسط راه هم خودش خسته شد، هم ماشین قاطی کرد! بدون اون، شاید اصلاً روسیه الان این شکلی نبود و پوتین هم نمیتونست اینقدر سریع جاشو بگیره.
- داستان اون تانک چیه؟ اگه فیلمشو پیدا کنی، لحظهای که یلتسین رو تانک حرف میزنه، خیلی باحاله! انگار یه لحظه فکر کرده سوپرمنه و داره همه رو نجات میده. اون لحظه واقعاً تاریخ عوض شد.
- الیگارشها کیان؟ اینا یه جورایی مثل غولهای پول تو روسیه بودن. یلتسین بهشون قدرت داد، ولی پوتین بعداً اومد و گفت: “دیگه بسه، یا با منین یا نابود میشین!” یه جورایی یلتسین اونا رو ساخت، پوتین رامشون کرد.
- ترفند فهمیدن تاریخ روسیه: اگه بخوای این دوره رو خوب بفهمی، یه تقویم جلوت بذار و سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ رو خط بکش. هر سال یه اتفاق گنده داره که انگار فیلم اکشنه: فروپاشی، کودتا، جنگ چچن، بحران مالی. هیجانش از سریالای نتفلیکس بیشتره!
- چرا یلتسین استعفا داد؟ راستش، دیگه جونش به آخر خط رسیده بود. هم قلبش مشکل داشت، هم مردم دیگه تحملشو نداشتن. پوتین رو آورد که یه نفس تازه به کشور بده، و خب، پوتینم که دیگه ولکن ماجرا نشد!