چند فیلم با رتبه بندی خوب برای فیلم های سفر در زمان
1. زمان پس از زمان
واقعاً شگفتآور است که اچجی ولز، نویسنده داستانهای علمی تخیلی بسیار تخیلی که رویای «ماشین زمان» (همراه با دهها اثر کلاسیک علمی تخیلی دیگر) را در سر داشت، به ندرت در داستانهای سفر در زمان حضور داشته است. اما او در «زمان پس از زمان» بازی میکند، یک فیلم هیجانانگیز که در آن ولز (مالکوم مکداول) ماشین زمانش را توسط جک چاکدهنده (دیوید وارنر) به سرقت میبرد که از آن برای فرار از پلیس و سفر به سانفرانسیسکو دهه 70 استفاده میکند.
ولز در تعقیب است، و بیاد جک را قبل از وقوع قتل مجدد مرود دریابی قرار دهد، (در این بین، او عاشق یک عابر بانک با بازی مری استینبرگن، میشود). این فیلم جدیدا با عنوان یک فیلکم درام شبکه ای و خیلی ضعیف بازسازی شد که قبل از به پایان رسیدن فصل اول از موج پخش شد، ولی فیلم اصلی خیلی سرگرم کننده و بهتر است که در آن مبارزه دو شخصیت مشهور تاریخی را به نمایش گذاشته است. فیلم زمان پس از زمان از بهترین فیلم های جهان محسوب می شود. اینجا را بخوانید تا با جزئیات کامل فیلم آشنا شوید.
2. La Jetée
«لا جتی» یک فیلم کوتاه فرانسوی به کارگردانی کریس مارکر است. تقریباً 28 دقیقه طول می کشد و بیشتر شامل عکاسی ثابت با روایت صدا می شود. با شکوه است.
«لا جتی» داستان مردی را روایت میکند که در آیندهای پسا آخرالزمانی زندانی میشود، جایی که دانشمندان در حال کار بر روی روشهایی برای سفر در زمان برای جلوگیری از بلایی است که بر سر بشر آمده است. او از دوران کودکی حافظه قویای دارد که روی اسکله ایستاده و شاهد کشته شدن مردی بوده است. این پنجره رو به گذشته به او اجازه می دهد تا شوک ذهنی سفر در زمان را تحمل کند.
یک بار در گذشته، مرد با زنی آشنا می شود که عاشق او می شود. اما در نهایت، هنگامی که او ماموریت خود را به پایان رساند و به او اجازه داده شد روزهای گذشته خود را سپری کند، متوجه می شود که مردی که به قتل رسیده، نسخه بزرگسالی از خودش بوده است. با استفاده از عکاسی ثابت، مارکر اهمیت فوقالعادهای به قدرت تصاویر میدهد – در این مورد، تصاویر به قدری قوی هستند که به معنای واقعی کلمه به شخص اجازه میدهند در زمان سفر کنند. اما مارکر همچنین پیام واضحی را ارسال میکند: شما نمیتوانید از سرنوشت خود فرار کنید، و علیرغم توجه ما به گذشته و آینده، شما فقط میتوانید در زمان حال زندگی کنید.
3. روز گراند هاگ
روز گراندهاگ محبوبترین تعطیلات ملی ما نیست، اما پسزمینه یک کمدی کلاسیک سفر در زمان است. هواشناس Acerbic فیل (بیل موری) با اکراه به Punxsutawney، پنسیلوانیا سفر می کند تا مراسم محلی را پوشش دهد که در آن یک گراز خاکی تصمیم می گیرد که آیا زمستان طولانی تری داشته باشیم یا خیر. او از این تکلیف خوشحال نیست (البته منصفانه بگویم، او از هیچ چیز خوشحال نیست). اما وقتی فیل مجبور می شود بارها و بارها همان روز را زنده کند، بدتر می شود.
«Groundhog Day» کار شگفتانگیزی انجام میدهد و نشان میدهد که احساسات فیل چگونه با شرایط خود سازگار میشود: اول، او گیج، سپس عصبانی، سپس افسرده، و سپس در نهایت آن را میپذیرد. هنگامی که واقعیت جدید او رخ می دهد، و تمام لذت این که بتوانید هر کاری را که می خواهید انجام دهید با عواقب کاملاً صفر از بین می رود، فیل یک تجربه وحشتناک منزوی را زندگی می کند. هیچ کس که او می شناسد رشد نمی کند یا تغییر نمی کند. او نمی تواند حتی یک مکالمه با کسی داشته باشد که صبح به یاد بیاورد. به اعتبار «روز گروندهاگ» است که وحشت زندگی فیل حتی زمانی که برای طنز استخراج شده است، آشکار است و فیل را به یک بحران وجودی واقعاً خنده دار می دهد.
4. ترمیناتور
از نظر صحبتهای ناخوشایند با دوستانتان، گفتن به دوست صمیمیتان که باید به گذشته برگردد تا مادرتان را اغوا کند تا او باردار شود و شما را به دنیا بیاورد. اما این تقریباً غرور اصلی پشت “نابودگر” است. آینده یک منظره جهنمی آخرالزمانی است که توسط ماشینهای حساس کنترل میشود، و ترمیناتور (آرنولد شوارتزنگر فوقالعادهای) در زمان به عقب فرستاده میشود تا سارا کانر را قبل از اینکه بتواند پسرش جان را به دنیا بیاورد، که بزرگ میشود تا رهبر مبارزه شود، بکشد.
اگرچه تقریباً منحصراً در دهه 80 می گذرد، عنصر سفر در زمان از همان ابتدا در “نابودگر” ساخته شده است. همچنین یک فیلم اکشن علمی تخیلی هوشمندانه غیرمعمول است. خشونت، صحنههای دعوا و غرور فراوانی دارد تا معتادان آدرنالین را راضی نگه دارد، اما برخی زیرمتن متفکرانه درست در زیر سطح پنهان است. همچنین، لیندا همیلتون در نقش سارا کانر بسیار عالی است و از یک پیشخدمت کاملا معمولی به جنگجویی تبدیل میشود که در عرض چند دقیقه با روباتهای قاتل میجنگد.
5. Mirai
زمانی که کان یک پسر جوان خرابکار مورد توجه قرار گرفت ، مجبور میشود وجود پدر و مادر خود را به خواهر جدیدش بنام میرای اطلاع دهد. یک روز کان وقتی به باغ خانوداگی خود میرود فرصت پیدا می کند تا نه تنها نسخه بسیار بزرگتر از خواهرش بلکه مادر خود را در کودکی . همچنین پدر بزرگش را در دوران جوانی ملاقات کند.
این جادوی “میرای” است: یک صفحه متافیزیکی جداگانه ایجاد می کند که در آن کان، کودکی که جهان بینی کاملاً خود محور است، به همه شاخه های مختلف شجره خانوادگی اش دسترسی پیدا می کند و به او درک بیشتری از مردم می دهد. او با نشان دادن آنها در مقاطع مختلف زندگی آنها را بیشتر دوست دارد. همچنین به کان می آموزد که او یک جزء کوچک از یک کل بسیار بزرگتر است، میراثی که برای همیشه پایان ناپذیر است. اما اگرچه «میرایی» مضامین فلسفی را لمس میکند، اما با حس بسیار مفرح و هوسانگیز ارائه میشود. سفرهای کان یک ماجراجویی است، نه درس تاریخچه خانوادگی خشک.
6. Johnny Got His Gun
«جانی خانه رفته» (Johnny Got His Gun) از بهترین فیلم های وسترن است که بر اساس رمانی با همین نام اثر دالتون تروبو است. این فیلم، به کارگردانی دالتون تروبو و با بازی آکتورانی همچون تیموتی باتون، جیسون رابرت، و دونالد ساترلند ساخته شد. داستان آن در زمان جنگ جهانی اول رخ میدهد و در مورد یک سرباز آمریکایی به نام جوئی براکستون است که در جنگ مورد شلیک قرار گرفته و به طور کامل از همه حواس و حرکات خود محروم میشود. او در یک بیمارستان بستری است و تنها وسیلهای برای ارتباط با دنیای بیرون، توانایی ارسال پیامهای تلفنی است. این فیلم به نگرشی عمیق به جنگ و اثرات آن بر انسانها واکنش نشان میدهد و به طور فراگیری دربارهٔ ارزشهای انسانی و اعتقادات فردی استفاده میکند.
چگونه میتوان فیلمی مناسب برای تماشا انتخاب کرد:
1-نقدو بررسی های مختلف را در مورد فیلم ها بخوانید
2-از خبرهای جذاب و درست در مورد هنرمندان اطلاع کسب کنید
3-اطلاعاتی قبل از تماشای فیلم به دست بیاورید
4-کیفیت فیلم هم در انتخاب آن موثر می باشد
5- فیلکی که کاربران امتیاز بیشتری داده اند گزینه مناسبی خواهد بود